بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۹۴: نفس هم از دل من بیشکستن برنمیآید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نفس هم از دل من بی شکستن برنمی آید از این مینا شرابی غیر شیون برنمی آید گداز خود شد آخر عقده فرسای دل تنگم گشاد کار گوهر غیر سودن برنمی آید چو فقرت ساز شد برگ تجملها به سامان کن که تخم از خاکساری غیر خرمن برنمی آید تمتع آرزو داری ز چرخ از راستی بگذر که بی انگشت کج از کوزه روغن برنمی آید شکنج خانمان آنگه دماغ عرض آزادی صدا از جام و مینا بی شکستن برنمی آید کمند ناله از دل برنمی دارد گرانی را به سنگ کوه زور هر فلاخن برنمی آید ضعیفی اشک ما را محو در نظاره کرد آخر به آسانی گره از چشم سوزن برنمی آید زمانی غنچه شو از گلشن و صحرا چه می خواهی به سامان گریبان هیچ دامن برنمی آید چو آه بی اثر واسوختم از ننگ بیکاری مگر از خود برآیم دیگر از من برنمی آید نفهمیده ست راه لب نوای شکوه ام بیدل که این دود از ضعیفی تا به روزن برنمی آید بیدل دهلوی