بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۹۸: درشتخو سخنش عافیت ثمر نبود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
درشت خو سخنش عافیت ثمر نبود صدای تار رگ سنگ جز شرر نبود هجوم حادثه با صاف دل چه خواهدکرد ز سیل خانهٔ آیینه را خطر نبود غبار وحشت ما از سراغ مستغنی ست به رفتن نگه از نقش پا اثر نبود به عالمی که ادب محو بی نشانیهاست هوس اگر همه عنقاست نامه بر نبود به کارگاه تآمل همان دل است نفس گره به رشتهٔ کارم کم از گهر نبود ز بخت شکوه ندارم که نخل شمع مرا بهار سوختنی هست اگر ثمر نبود به رنگ ریگ روان رهنورد سودا را به غیر آبلهٔ پا گل سفر نبود در این محیط که هر قطره نقد باختن است خوش آن حباب که آهیش در جگر نبود مخواه رنگ حلاوت زگفتگو بیدل نیی که ناله کند قابل شکر نبود بیدل دهلوی