بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۲۵: وهم بلند وپست جاه چند دلت سیهکند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
وهم بلند وپست جاه چند دلت سیه کند گر گذری ز بام و در سایه بساط ته کند رفع غبار وهم و ظن آن همه کذب داشته ست یک مژه گر به هم خورد نقش جهان تبه کند داد نشان میکشان گر ندهد سپهر دون جام پر و تهی همان کار هلال و مه کند جمع شدن به جیب خویش مغتنم نفس شمار یک گره است شش جهت کس به دل که ره کند شمع به حسرت فنا تا به سحر درآتش است کاش نسیم دامنی بیگه ما پگه کند محو صفای شوق باش تا به طربگه حضور سیر هزار رنگ گل آینه بی نگه کند طبع فضول ظالم است دادش از انفعال خواه خجلت اگر زند به سنگ روی عرق سیه کند در طلب غنا چو شمع جبهه به عجز سودن است آبله بشکند به پا تا سر ما کله کند بعد تهی شدن ز خویش واشدنت چه فایده شرم کن از حساب اگر، صفر، یک تو، ده کند غیر توقع کرم هیچ نداشت زندگی فال وجود زد عدم تا دو نفس نگه کند گر نه به عرض مدعا خاک در فنا شود بیدل ناامید ما رو به چه بارگه کند بیدل دهلوی