بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۱۵: کلاه هرکه فلک بر سماک میفکند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کلاه هرکه فلک بر سماک می فکند سرش چو آبله آخر به خاک می فکند به گم شدن چو نگین بی نیاز شهرت باش که ناز نام تو را در مغاک می فکند چو صبح تا ز گریبان سری برون آری زمانه رخت تو بر دوش چاک می فکند به کارگاه تعین که « لاشریک له » است خلل اگر فکند اشتراک می فکند ز جوش گریهٔ مستانه ای که دارد ابر چه شیشه ها که نه در پای تاک می فکند ز امتلا مپسندید خواری نعمت که شاخ میوه ز سیری به خاک می فکند عرق که جبههٔ تسلیم سرفکندهٔ اوست گره به رشتهٔ ما شرمناک می فکند رهت گل است به آهستگی قدم بردار که جهد لکه به دامان پاک می فکند ز عاجزی در اقبال امن زن بیدل که طاقتت به جهان هلاک می فکند بیدل دهلوی