بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳۹۷: از چه دعوی شمعها گردن به بالا میکشند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از چه دعوی شمعها گردن به بالا می کشند بر هوا حیف است چشمی کز ته پا می کشند شبهه نتوان کرد رفع ازکارگاه عمر و وزید روزگاری شد که از ما نام ما وامی کشند معنی ما بی عبارت لفظ ما بی امتیاز بوی گل نقشی ز ما پنهان و پیدا می کشند می پرستان از خمار آگاه باید زیستن انتقام عشرت امروز ، فردا می کشند رحم بر قارون سرشتان کن که از افسون حرص این خران زیر زمین هم بار دنیا می کشند چون تعلق رفت دیگر ذوق آزادی کجاست خار پا با شوخی رفتار یکجا می کشند قانعان ساحل بی دست پاییهای عجز دام ماهی گر کشند از آب دربا می کشند بس که وقف مشرب اهل قناعت سرخوشی ست گر همه خمیازهٔ باشد جام صهبا می کشند خواهد آخر بی نفس گشتن به عریانی کشید مدتی شد رشته از پیراهن ما می کشند گوش مستان آشنای حرف و صوت غیر نیست کوه گر نالد همان قلقل ز مینا می کشند تشنهٔ وصلم به آن حسرت که نقاشان صنع گر کشند از پرده تصویرم زبانها می کشند ما عبث بیدل به قید بام و در افسرده ایم خانمانها نیز رخت خود به صحرا می کشند بیدل دهلوی