بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۸۹: اگر درد طلب این گردم از رفتار جوشاند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگر درد طلب این گردم از رفتار جوشاند صدای پای من خون از رگ کهسار جوشاند چه اقبال است یا رب دود سودای محبت را که شمع از رشته ای کز پا کشد دستار جوشاند رموز یأس می پوشم به ستر عجز می کوشم که می ترسم شکست بال من منقار جوشاند چه تدبیر از بنای سایه پردازد غم هستی مگر برخیزم ازخود تا هوا دیوار جوشاند مشوران از تکلف آنقدر طبع ملایم را که آتش می شود آبی که کس بسیار جوشاند به اظهار یقین هم غرّهٔ دعوی مشو چندان کز انگشت شهادت صورت زنهار جوشاند به خاموشی امان خواه از چنین هنگامهٔ باطل که حرف حق چو منصور از زبانها دار جوشاند دل هر دانه می باشد به چندین ریشه آبستن گریبان گر درد یک سبحه صد زنار جوشاند من و آن بستر ضعفی که افسون ادب آنجا صدا را خفته چون رگ از تن بیمار جوشاند قیامت می برم بر چرخ و از فکر خودم غافل حیا ای کاش چون صبحم گریبان وار جوشاند جمال مدعا روشن نشد از صیقل دیگر مگر خاکستر از آیینه ام دیدار جوشاند به کلفت ساختم از امتداد زندگی بیدل چو آب استادگی از حد برد زنگار جوشاند بیدل دهلوی