بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۸۳: شبم آهی ز دل در حسرت قاتل برون آمد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شبم آهی ز دل در حسرت قاتل برون آمد سرش از ید بال افشانتر از بسمل برون آمد چه سازد عقل مسکین کر نپوشدکسوت مجنون که لیلی هرکجا بی پرده شد محمل برون آمد ندارد صرفهٔ عزت مقام خود نفهمیدن سخن صد پیش پا خورد اززبان کز دل برون آمد به داغ فوت فرصت سوختن هم عالمی دارد چراغان کرد آن پروانه کز محفل برون آمد سراغ عافیت گم بود در وحشتگه امکان طلب از آبله فالی زد و منزل برون آمد رهایی نیست از هستی بغیر از خاک کردیدن از این درپای عبرت هرکه شد ساحل برون آمد به کوشش ربط نتوان داد اجزای هوایی را دل از خود جمع کردن عقده مشکل برون آمد ندارد حسن یکتایی ز جیب غیر جوشیدن حق از حق جلوه_گر شد باطل ازباطل برون آمد دماغ خاکساری هم عروج نشئه ای دارد من امیدی دماندم تا نهال از گل برون آمد که دارد طاقت هم چشمی ظرف حباب من محیط ازخود تهی گردید تا بیدل برون آمد بیدل دهلوی