بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۴۳: بار ما عمریست دوش چشم حیران میکشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بار ما عمری ست دوش چشم حیران می کشد محمل اجزای ما چون شمع مژگان می کشد ناتوانان مغتنم دارید وضع عاجزی کزغرورطاقت آسودن به جولان می کشد ما ضعیفان آنقدرها زحمت یاران نه ا یم سایه باری دارد اما هرکس آسان می کشد هیچکس در مزرع امکان قناعت پیشه نیست گر همه گندم بود خمیازهٔ نان می کشد صلح و جنگ عرصهٔ غفلت تماشاکردنی ست تیر در کیش است و خلق از سینه پیکان می کشد دوری انس است استعداد لذتهای خلق طفل می برد ز شیر آن دم که دندان می کشد التفات رنگ امکان یکقلم آلودگی ست مفت نقاشی کزین تصویر دامان می کشد وحشت آهنگی ز فکر خویش بیرون آ، که شمع پا ز دامن تاکشد سر از گریبان می کشد محو او را هر سر مو یک جهان بالیدن است گاه حیرت داغم از قدی که مژگان می کشد می روم از خویش و جز حیرت دلیل جهد نیست وحشتم در خانه ی آیینه میدان می کشد جسم گرشد خاک بیدل رفع اوهام دویی ست شخص از آیینه گم کردن چه نقصان می کشد بیدل دهلوی