بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۲۶: اینقدر نمیدانم صیدم از چه لاغر شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اینقدر نمی دانم صیدم از چه لاغر شد کزتصور خونم آب تیغ اوتر شد حرف شعله خویش را، با محیط سرکرذم فلس ماهیان یکسر دیده سمندر شد کاف و نون لبی وا کر د، حسن وعشق شورانگیخت احوالی ضرور افتاد قند ما مکرر شد در جهان نومیدی محو بود آفتها آررو فضولی کرد جستجو ستمگر شد گردش فلک دیدی ، ای جنون تأمل چیست دور، دور بیباکی ست شیشه وقف ساغر شد هرچه با جنون پیوست زکمین آفت رست پاسبان خود گردید خانه ای که بی در شد خواب گل در این گلشن تهمت خیالی بود رنگ پهلویی گرداند تا امید بستر شد راحت آرزوییها داغ کرد محفل را رنگ ها چو شمع اینجا صرف بالش پر شد کسب عزت دنیا سخت عبرت آلودست خاک گشت سر در جیب قطره ای که گوهر شد آه بر در دونان آخر التجا بردیم تشنه کام می مردیم آبرو میسر شد بیلد ل این تغافلها جرم خست کس نیست احتیاجها شورید گوش دوستان کر شد بیدل دهلوی