بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۲۴: بازم از شرم سجود امشب عرق بیتاب شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بازم از شرم سجود امشب عرق بیتاب شد لآستان او به یاد آمد جبیبم آب شد تا قیامت بر نمی آیم ز شرم ناکسی داشتم گرد سرش گردیدنی گرداب شد عجز بردیم و قبول بار رحمت بافتیم آنچه اینجا کاسد ما بود آنجا باب شد حرص پهلوها تهی کرد ازحضور بوریا در خیال خوب مخمل عالمی بیخواب شد آنقدرها نیست این پست و بلند اعتبار صنع تصحیفی است گر بواب ما نواب شد تا قوا سستی ندارد این تعلقها بجاست با گسستن بست پیمان رشته چون بیتاب شد گر گذشتن شد بقین بگذر ز تدبیر جسد فکرکشتی چیست هرگاه آبها پایاب شد دانه مهری بود بر طومار وهم شاخ و برک دل ز جمعیت گذشت و عالم اسباب شد زندگی گر عبرت آهنگ همین شور و شر است چون نفس نتوان به ساز ما و من مضراب شد خاک گردیدبم اما رمز دل نشکافتیم در پی این دانه چندین آسیا بی آب شد جستجوی رفتگان سر بر هوا کردیم حیف پیش ما بود آنچه ما را در نظر ناباب شد قامتت خم گشت بیدل ناگزیر سجده باش ناتوانی هر کجا بی پرده شد محراب شد بیدل دهلوی