بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۰۲: چشمی که بر آن جلوه نظر داشته باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشمی که بر آن جلوه نظر داشته باشد یارب به چه جرات مژه برداشته باشد هر دل که ز زخم تو اثر داشته باشد صد صبح گل فیض به بر داشته باشد عمری ست دکان نفس سوخته گرم است ازآه من آیینه خبر داشته باشد با پرتو خورشید کرم سهل حسابی ست گر شبنم ما دامن تر داشته باشد دل توشه کش وهم حباب ست درین بحر امید که آهی به جگر داشته باشد جا بر سر دوش است کسی راکه درین بزم با ما چو سبو دست به سر داشته باشد ازتیغ نگاهت دل آیینه دو نیم است هرچند ز فولاد سپر داشته باشد ما را به ادبگاه حضورت چه پیام است قاصد مگر از خویش خبر داشته باشد از وحشت ما بر دل کس نیست غباری یک ذره تپیدن چقدر داشته باشد ای بیخبر از عشق مجو ساز سلامت جز سوختن آتش چه هنر داشته باشد ناکام فسردیم چو خون در رگ یاقوت رنگی ندمیدیم که پر داشته باشد بیدل خلف سلسلهٔ عبرت امکان جز مرگ چه از ارث پدر داشته باشد بیدل دهلوی