بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۱۴۸: به هرکجا مژهام رنگ خواب میریزد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به هرکجا مژه ام رنگ خواب می ریزد گداز شرم به رویم گلاب می ریزد مباش بیخبر از درس بی ثباتی عمر که هر نفس ورقی زین کتاب می ریزد صفای دل کلف اندود گفتگو مپسند نفس برآتش آیینه ، آب می ریزد ز تنگنای جسد عمرهاست تاخته ایم هنوز قامت پیری رکاب می ریزد گلی که رنگ دو عالم غبار شوخی اوست چو غنچه خون مرا در نقاب می ریزد خوشم به یاد خیالی که گلبن چمنش گل نظاره در آغوش خواب می ریزد گداز دل به نم اشک عرض نتوان داد محیط ، آب رخی از سحاب می ریزد ز خویش رفتن عاشق بهار جلوهٔ اوست شکست رنگ سحر، آفتاب می ریزد مخور ز شیشهٔ گردون فریب ساغر امن که سنگ رفته به جای شراب می ریزد ز بیقراری خود سیل هستی خویشم چو اشک رنگ بنای من آب می ریزد به حرف لب مگشا تا توانی ای بیدل که آبروی نفس چون حباب می ریزد بیدل دهلوی