بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۱۴۴: وداع کلفتم تا گل کند چاک جگر ریزد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
وداع کلفتم تا گل کند چاک جگر ریزد شب از برچیدن دامان گریبان سحر ریزد نی ام فرهاد لیک از دل گرانی کلفتی دارم که بار نالهٔ من بیستون را از کمر ریزد در این گلشن چو شبنم از محبت چشم آن دارم که سرتا پای من بگدازد و یک چشم تر ریزد مجویید از هجوم آرزو غیر از گداز دل کف خون است اگر این رنگ ها بر یکدگر ریزد جهان را اعتباری هست تا نیرنگ مشتاقی چو چشم آید به هم ، ناچار مژگان از نظر ریزد سر و برگ اجابت نیست آه حسرت ما را همان بهتر که این آتش به بنیاد اثر ریزد محبت کشته را سهل است اشک از دیده افشاندن که عاشق گرد اگر از دامن افشاند جگر ریزد هوس پیمایی آماده ست اسباب ندامت را حذر آن شیوه کز بی حاصلی خاکت به سر ریزد به انداز خرامش کبک اگر دوزد نظر بیدل خجالت در غبار نقش پایش بال و پر ریزد بیدل دهلوی