بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۱۳۱: روزی که قضا سر خط آفاق رقم زد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روزی که قضا سر خط آفاق رقم زد گفتم به جبینم چه نوشتندقلم زد غافل مشوید از نفس نعل درآتش سرتا قدم شمع درین بزم قدم زد چون مو به نظر سخت نگون سار دمیدیم فواره این باغ به غربال علم زد ساز طرب محفل اقبال شکست است جامی که شنیدی تو قلک بر سر جم زد زین خیره نگاهی که شهان راست به درویش پیداست که بر چشم یقین گرد حشم زد واعظ به تکلف ندهی زحمت مستان از باده نخواهد لب ساغر به قسم زد صد شکر که چون صبح نکردیم فضولی با ما نفسی بود که بر آینه کم زد خواب عجبی داشت جهان لیک چه حاصل دل کرد جنونی که نفس تا به عدم زد فریاد که یک سجده به دل راه نبردیم کوری همه را سر به در دیر و حرم زد اقبال عرق کرد ز سامان حبابم تا کوس به شهرت زند از شرم به نم زد یارب دم پیری به چه راحت مژه بندم بی سایه شد آن گوشهٔ دیوار که خم زد بیدل سپر افکند چو مژگان ز ندامت دستی که ز دامان تو می خواست بهم زد بیدل دهلوی