بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۹۸: وداع عمر چمنساز اعتبارم کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
وداع عمر چمن ساز اعتبارم کرد سحر دماندن پیری سمن بهارم کرد به رنگ دیدهٔ یعقوب حیرتی دارم که می توان نمک خوان انتظارم کرد تعلق نفسم سوخت تا کجا نالم غبار وهم گران گشت و کوهسارم کرد دل ستم زده صد جا غم تظلم برد شکست آینه با عالمی دچارم کرد غبار می دمد از خاک من قدح در دست نگاه مست که سیر سر مزارم کرد به نیم چشم زدن قطع شد وجود و عدم گذشتگی چقدر تیغ آبدارم کرد نهفته داشت قضا سرنوشت مستی من نم عرق ز جبین شیشه آشکارم کرد کنون ز خود مژه بندم که عبرت هستی غبار هر دو جهان بر نگاه بارم کرد امید روز جزا زحمت خیال مباد می نخورده در این انجمن خمارم کرد چو شمع چاره ندارم ز سوختن بیدل وفا گلی به سرم زد که داغدارم کرد بیدل دهلوی