بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۷۶: زمینگیری ز جولانم چه امکانست وادارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زمینگیری ز جولانم چه امکانست وادارد بروب رفتن ز خود چون شمع ر هرعضوپا دارد خط طومار یاهن آرایش مهر جفا درد به رنگ شاخ گل آهم سراپا داغها دارد در آن وادی که من دارم کمین انتظار او غباری گر تپد آواز پای آشنا دارد زگل باید سراغ غنچهٔ گمگشته پرسیدن که از چشم تحیر رفتن دل نقش پا دارد فناپروردگانیم از مزاج ما چه می پرسی فضای عالم موهوم هستی یک هوا دارد سرایت نغمهٔ عجزیم ساز آفرینش را درپن محفل شکست از هرچه باشد رنگ ما دارد قد پیران تواضع می کند عیش جوانی را پل از بهر وداع سیل پشت خود دوتا دارد ز خوب و زشت امکان صافدل تنگی نمی چیند به بزم آینه عکسی اگر ره برد جا دارد ز حال گوشه گیر فقر ای منعم مشو غافل که خواب مخملی در رهن نقش بوریا دارد ز عالم نگذری بی دستگیریهای آزادی کسی برخیزد از دنیا که از وحشت عصا دارد جهانی سرخوش آگاهی ست ازگردش حالم شکست رن من چون خند مینا صدا دارد به رنگ آب سیر برگ برگ این چمن کردم گل داغ ست بیدل آنکه بویی از وفا دارد بیدل دهلوی