بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۶۹: بر این ستمکده یارب چه سنگ میبارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر این ستمکده یارب چه سنگ می بارد که دل شکستگی و دیده رنگ می بارد نصیبهٔ دل روشن بود کدورت دهر همین به خانهٔ آیینه زنگ می بارد چو غنچه واننمودند بی گره گشتن که رنگ امن به دلهای تنگ می بارد بیا که بی تو به بزم از ترانه های حزین دل شکسته ز گیسوی چنگ می بارد ژ خاک کوی تو مشق نزاکتی دارم که بوی گل به دماغم خدنگ می بارد گذشت فرصت وصل وز نارسایی وهم نگه ز اشک همان عذر لنگ می بارد به چشم شوق نگاهی که در بهار نیاز شکست حال ضعیفان چه رنگ می بارد به ذوق پرورش وهم آب می گردیم سحاب ما همه برکشت بنگ می بارد دلیل عبرت دل صبح نادمیده بس است که ضبط آه بر آیینه زنگ می بارد هجوم سایهٔ گل دامگاه راحت نیست بر این چمن همه داغ پلنگ می بارد زبس به کشت حسد خرمن است آفتها دمی که تیر نبارد تفنگ می بارد ز دام حادثه بیدل رهایی امکان نیست که قطرهٔ تو به کام نهنگ می بارد بیدل دهلوی