بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۶۰: به یادتگردش رنگم به هرجا بار میبندد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به یادت گردش رنگم به هرجا بار می بندد ز موج گل زمین تا آسمان زنار می بندد چ سان خاموش باشم بی توکز درد تمنایت تپش بر جوهر آیینه موسیقار می بندد سجودی می برم چون سایه کلک آفرینش را که سرتاپای من یک جبههٔ هموار می بندد گرفتم تاب آغوشت ندارم ، گردش چشمی تمنا نقش امیدی به این پرگار می بندد بقدرگردش رنگ آسیای نوبت است اینجا دو روزی خون ما هم گل به دست یار می بندد به این تمکین شیرین هرکجا از ناز برخیزی گره در نیشکر پیش قدت زنّار می بندد ییام عافیت خواهی ز امید نفس بگسل ندامت نغمه ساز عبرتی کاین تار می بندد به ناموس حیا باید عرق در جبهه دزدیدن ز شبنم گلشن ما رخنه بر دیوار می بندد نمی باشد حریف حسن تحقیق از حیا غافل شکوه برق این وادی مژه ناچار می بندد گر از رینی بیداد نازت شکوه پردازم شکست دل پر طاووس بر منقار می بندد به این شوقی که من چون گل به پیراهن نمی گنجم سر گرد سرت گردیدنم دستار می بندد ز ننگ ابتذالم آب خواهد ساختن بیدل تعلق نقش مضمونی که دل بسیار می بندد بیدل دهلوی