بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۲۹: دل از نیرنگ آگاهی به چندین پیشه میافتد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل از نیرنگ آگاهی به چندین پیشه می افتد گره از دانه چون واشد به دام ریشه می افتد دو تا شو در خیال او که سعی کوهکن اینجا کشد تا صورت شیرین به پای تیشه می افتد ندارد محفل دیر و حرم پروانه ای دیگر به هر آتش همان یک شوق حسرت پیشه می افتد ز درد ناقبولیهای اهل دل مشو غافل که می هم ناله دارد تا ز چشم شیشه می افتد ندانم کیست خضر مقصد آوارگیهایم که هر جا می روم راهم همان در بیشه می افتد بنای عشق تعمیر هوسها برنمی دارد نهال شعله گر آبش دهی از ریشه می افتد به این کلفت نمی دانم که بست اجزای مضمونم که از یادم گره در رشتهٔ اندیشه می افتد تحیر بال و پر شد شوخی نظارهٔ ما را چو دل آیینه گردد پر تماشا پیشه می افتد به هر جا نرگست از جیب مستی سر برون آرد شکست رنگ صهبا دربنای شیشه می افتد جهان از پرتو عشقت چراغان شد که هر خاری به شمعی می رسد، چون آتش اندر بیشه می افتد چنان در بیستون سینه گرم کاوشم بیدل که خون از ناخن من چون شرار از تیشه میا فتد بیدل دهلوی