بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۰۸: زان خوشهکه میناگری باغ عنب داشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زان خوشه که میناگری باغ عنب داشت هر دانه پریخانه ی بازار حلب داشت خورشید پس از رفع سحر پرده دری کرد تاگرد نفس کم نشد این آینه شب داشت یکتایی اش افسون ادب خواند بر اظهار مقراض بیان گشت زبانی که دو لب داشت مفهوم نگردیدکه ما و من هستی در خواب عدم این همه هذیان ز چه تب داشت بی تجربه مکشوف نشد نفرت دنیا تا وصل دماغ همه کس حرص عزب داشت از مشتری و زهره، نه رنگی ست ، نه بویی این باغ همین خار و خس راس و ذنب داشت چیزی ننمودیم که ارزد به خیالی تمثال ز آیینهٔ تحقیق ادب داشت صد هرگز به امل هرزه شمردیم وگرنه سر تا قدم شمع همین یک دو وجب داشت گر بر خط تسلیم قضا سر ننهادیم پیشانی بی سجدهٔ ما چین غضب داشت دلگیرتر از منت مرهم نتوان زیست زخمی که لب از خنده ندزدید طرب داشت بیدل دل هر ذره تپش خانهٔ آهی ست نایابی مطلب چقدر درد طلب داشت بیدل دهلوی