بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۱۱: بسکه در بزم توام حسرت جنون پیمانه است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بسکه در بزم توام حسرت جنون پیمانه است هرکه را رنگی بگردد لغزش مستانه است اهل معنی از حوادث مست خواب راحتند شور موج بحر درگوش صدف افسانه است تهمت الفت به نقش کارگاه دل مبند آشنای عالم آیینه پر بیگانه است در دماغ هر دو عالم سوختن پر می زند شمع این ویرانه ها خاکستر پروانه است محوزنجیرنفس بودن دلیل هوش نیست هرکه می ‍بینی به قید زندگی دیوانه است صافی دل زنگ عجب از طینت زاهد نبرد از برای خودپرست آیینه هم بتخانه است در خراب آباد امکان گردی از معموره نیست نوحه کن بر دل که این ویرانه هم ویرانه است از نفس یکسر تپشهای دلم باید شمرد سبحه ای دارم که سر تا پای او یک دانه است گر به خود دستی فشانم فارغ از آرایشم همچوگیسوی بتان در آستینم شانه است بیدل امشب گرد دل می گردد از خود رفتنی پرفشانیهای رنگ این شمع را پروانه است بیدل دهلوی