بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۶۸: هرکجا وحشتی از آتشم افروخته است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هرکجا وحشتی از آتشم افروخته است برق در اول پرواز نفس سوخته است چه خیال است دل از داغ تسلی گردد اخگری چشم به خاکستر خود دوخته است لاف را آینه پرداز محبت مکنید به نفس هیچکس این شعله نیفروخته است نتوان محرم تحقیق شد از علم و عمل و ضعها ساخته و ما و من آموخته است پاس اسرار محبت به هوس ناید راست شمع بر قشقه و زنار چها سوخته است ای نفس مایه دکانداری غلفت تا چند آسمان جنس سلامت به تو نفروخته است از قماش بد و نیک دو جهان بیخبریم چون حیا پیرهن ما نظر دوخته است ذره ایی نیست که خورشید نمایی نکند گرد راهت چقدر آینه اندوخته است گر نه بیدل سبق از مکتب مجنون دارد اینقدر چاک گریبان زکه آموخته است بیدل دهلوی