بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۴۴: راحت جاوید عشاق از فضولی رستن است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
راحت جاوید عشاق از فضولی رستن است سجدهٔ شکر نگه چشم از تماشا بستن است چون خروش نغمه ای کزتار می آید برون شوخی پرواز ما ازبال آنسو جستن است از کشاکش نیست ایمن یک نفس ، فرصت شمار کار ریگ شیشهٔ ساعت ز پا ننشستن است نشئهٔ آزادیی دارد غرور عاشقان ناله را گرد نکشی از قید هستی رستن است تا چه زاید صبحدم کامشب به بزم نوبهار غنچه چون مینای می از خون عیش آبستن است شرمی از آزار دلها کن که در ملک وفا بهرناموس مروت رنگ هم نشکستن است از مکافات عمل ایمن نباید زیستن سربریدن های ناخن عبرت دل خستن است همچو اشک از انفعال دستگاه ما و من آب باید شدکه آخر دستی ازخود شستن است تا توان زین انجمن کام تماشا یافتن همچو شمع اجزای ما را با نگه پیوستن است زانقلاب دهر بیدل کارم از طاقت گذشت بعد از این از سخت جانی سنگ بر دل بستن است بیدل دهلوی