بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۰۸: بسکه اینگلشن افسردهکدورت رنگ است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بسکه این گلشن افسرده کدورت رنگ است نفس غنچه برآبینهٔ شبنم زنگ است از تماشاگه حیرت نتوان غافل بود بزم بی رنگی آیینه سراپا رنگ است در مشرب زن و از قید مذاهب بگریز عافیت نیست در آن بزم که سازش جنگ است هر طرف موج خیالی ست به توفان همدوش کشتی سبز فلک غرقهٔ آب بنگ است غرهٔ هرزه دویهای طلب نتوان بود سر ما سجده فروش کف پای لنگ است ثمرکینه دهد مهر به طبع ظالم آتش است آن همه آبی که نهان در سنگ است دوری دامن وصل است به خود پیچیدن غنچه گر واشود از خویش گلش در چنگ است طلبم تا سرکوی تو به پروازکشید آب خود را چو به گلشن برساند رنگ است وحشتم در قفس بال و پرافشانی نیست ساز پروانهٔ این بزم شرر آهنگ است بسکه چون رنگ ز شوقت همه تن پروازیم خون ما را دم بسمل زچکیدن ننگ است مفت آن قطره کزین بحرتسلی نخرید بی تپیدن دو جهان برگهر ما تنگ است از قدم نیست جدا عشرت مجنون بیدل شور زنجیر نواسنج هزار آهنگ است بیدل دهلوی