بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۱۱: دی ترنگی از شکست ساغرم کل کرد و ریخت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
د ی ترنگی از شکست ساغرم کل کرد و ریخت ششجهت کیفیت چشم ترم گل کرد و ریخت شب چو شمعم وعدهٔ دیدار در آتش نشاند تا سحر آیینه از خاکسترم گل کرد و ریخت خلوت رازم بهشت غیرت طاووس گشت رنگها چون حلقه بیرون درم گل کرد و ریخت تا تجرد از اثر پرداخت اجزای مرا سایه همچون مو، ز جسم لاغری گل کرد و ریخت ای هوس دیگر چه دکان قیامت چیدنست برکف خونی که چون گل در برم گل کرد و ریخت سیر این باغم کفیل یک سحر فرصت نبود خنده واری تاگریبان بر درم گل کرد و ریخت سرنگون شرم عصیان را چه عزت ، کو وقار آبروی من ز دامان ترم گل کرد و ریخت داغم از اوج و حضیض دستخاه انفعال بر فلک هم یک عرق وار اخترم گل کرد و ریخت سعی مژگان جز ندامت ساز پروازی نداشت بسکه ماندم نارسا اشک از پرم گل کرد و ریخت صفحه ام یاد که آتش زد که تا مژگان زدن صد نگاه واپسین از پیکرم گل کرد و ریخت هیچ فردوسی به سامان دل خرسند نیست خاک هم گر خواست ریزد بر سرم گل کرذ و ریخت تا بپوشم بیدل آن گنجی که در دل داشتم عالم ویرانی از بام و درم گل کرد و ریخت بیدل دهلوی