بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۰۰: هوس نماند زبس عشق آن نگارم سوخت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هوس نماند زبس عشق آن نگارم سوخت خوشم که شعلهٔ این شمع خارخارم سوخت به بزم یار جنون کردم ای ادب معذور سپند سوخت به وجدی که اختیارم سوخت چو موم دوری ام از جلوه گاه شهد وصال اشاره ایست که باید جدا ز یارم سوخت بهار بی ثمری جمله باب سوختن است خیال مصلحت اندبشی چنارم سوخت چو شمع کشته نرفتم به داغ منت غیر فتیلهٔ نفسی بود بر مزارم سوخت سرشک هر مژه اندازش آن سوی نظر است شرر عنانی این طفل نی سوارم سوخت طلسم آگهیم بوتهٔ گداز خود است فروغ دیده بیدار شمع وارم سوخت نسیمی از چمن صیدگاه عشق وزید کباب کیست ندانم دل شکارم سوخت هوای وصل به خاک سیه نشاند مرا به رنگ داغ جنون نکهت بهارم سوخت هنوز از کف خاکسترم اثر باقیست گداز عشق چه مقدار شرمسارم سوخت دلی ز پهلوی داغم ندید گرمی شوق محبت تو ندانم پی چه کارم سوخت دگر مپرس ز تاثیر آه بی اثرم به آتشی که ندارد هزار بارم سوخت غبار دشت محبت سراغ غیر نداشت به برق جلوه او هرکه شد دچارم سوخت مباد شام کسی محرم سحر بیدل دماغ نشئه در اندیشهٔ خمارم سوخت بیدل دهلوی