بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۵: ای جلوهٔ تو سرشکن شان آفتاب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای جلوهٔ تو سرشکن شان آفتاب خندیده مطلع تو به دیوان آفتاب پیغام عجز من ز غرورت شنیدنی ست مکتوب سایه دارم و عنوان آفتاب در هرکجا نگاه پر افشان روز بود شوق تو د اشت اینهمه سامان آفتاب شب محو انتظارتو بودم دمید صبح گشتم به یاد روی تو قربان آفتاب چون سایه پایمال خس و خار بهتر است آن سرکه نیست گرم ز احسان آفتاب از چرخ سفله کام چه جویم که این خسیس هر شب نهان کند به بغل نان آفتاب همت به جهد شبنم ما نازمی کند بستیم اشک خویش به مژگان آفتاب ای لعل یار ضبط تبسم مروت است تا نشکنی به خنده نمکدان آفتاب چون ماه نو ز شهرت رسوایی ام مپرس چاکی کشیده ام زگریبان آفتاب بیدل به حسن مطلع نازش چسان رسیم ما راکه ذره ساخته حیران آفتاب بیدل دهلوی