بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۲۸: به نمود هستی بیاثر چه نقاب شقکنم از حیا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به نمود هستی بی اثر چه نقاب شق کنم از حیا تو مگر به من نظری کنی که دمی عرق کنم از حیا اگرم دهد خط امتحان ، هوس کتاب نه آسمان مژه بر هم آرم ازین وآن همه یک ورق کنم ازحیا چه کنم ز شوخی طبع دون ، قدحی نزد عرقم به خون که ببوسم آن لب لعل گون سحری شفق کنم ازحیا ز تخیلی که به راه دین غم باطلم شده دلنشین به من این گمان نبرد یقین که خیال حق کنم از حیا چوز خاک لاله برون زند، قدح شکسته به خون زند هوسی اگربه جنون زند به همین نسق کنم ازحیا زکمالم آنچه به هم رسد، نه زلوح ونی زقلم رسد خط نقش پا به رقم رسدکه منش سبق کنم از حیا به امید وصل تونازنین ، همه رانثار دل است و دین من بیدل وعرق جبین که چه در طبق کنم ازحیا بیدل دهلوی