بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۷۸: زهی سودایی شوق تو مذهبها و مشربها
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زهی سودایی شوق تو مذهبها و مشربها به یادت آسمان سیر تپیدن جوش یاربها مبادا از سرم کم سایهٔ سودای گیسویت چو مو نشو و نمایی دیده ام در پردهٔ شبها جدا از اشک شد چشم سراب دشت حیرانی همان خمیازهٔ خشکی ست بی اطفال ، مکتبها بس است از دود دل ، جوهرفروش آیینهٔ داغم به غیر از شام مژگانی ندارد چشم کوکبها به خاموشی توان شد ایمن از ایذای کج بحثان نفس دزدیدن است اینجا فسون نیش عقربها به منع اضطراب عاشقان زحمت مکش ناصح که آتش زندگی دارد به قدر شوخی تبها چوآهنگ جرس ما وسبکروحانه جولانی که از یک نعره وارش می تپد آغوش قالبها عمارت غیر چین دامن صحرا نمی باشد ز تنگیهای مذهب اینقدربالید مشربها زبان درکام پیچیدم ، وداع گفتگوکردم سخن راپردهٔ رخصت بود بربستن لبها بهار بی نشان عالم نومیدی ام بیدل سرغم می تون کرد از شکست رنگ مطلبها بیدل دهلوی