بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۳۶: از بسگرفته است تحیر عنان ما
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از بس گرفته است تحیر عنان ما دارد هجوم آینه اشک روان ما گلها تمام پنبهٔ گوش تغافلند بلبل به هرز سر نکنی داستان ما وضع خموش ما ز سخن دلنشین تر است با تیر احتیاج نداردگمان ما حرف درشت ما ثمر سود عالمی ست گوهر دهد به جای شرر سنگ کان ما گاه سخن به ذوق سپرداری کمان شدگوشها نشان خدنگ بیان ما از بس سبک زگلشن هستی گذشته ایم نشکسته است رنگ گلی از خزان ما در پرده های عجز سری واکشیده ایم چون درد درشکست دل است آشیان ما ای مطرب جنونکد ة درد، همتی تا ناله گل کند نفس ناتوان ما چون صبح بی غبار نفس زنده ایم و بس شبنم صفاست آینهٔ امتحان ما بوی بهار در قفس غنچه دا غ شد از بس که تنگ کرد چمن را فغان ما چون دود شمع وحشت ما را سبب مپرس آتش گرفته است پی کاروان ما بیدل زبس به سختی جاوید ساختیم مغز محیط شد چوگهر استخوان ما بیدل دهلوی