بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۴: جوش زخمم دادسر در صبح محشرتیغ را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جوش زخمم دادسر در صبح محشرتیغ را کرد خون گرم من بال سمندرتیغ را از گزیدنهای رشک ابروی چین پرورت بر زبان پیداست دندانهای جوهر تیغ را بسمل نازتو چون مشق تپیدن می کند می کشد چون مدّ بسم الله بر سرتیغ را جمع با زینت نگردد جوهر مردانگی از برش عاری بود گر سازی از زرتیغ را زینت هرکس به قدر اقتضای وضع اوست قبضه داند بر سر خود به ز افسر تیغ را سرخوش تسلیم ازتهدید دوران ایمن است کس نراند برسر بسمل مکررتیغ را در هجوم عاجزی آفت گوارا می شود می شمارد مرغ بی پرواز شهر تیغ را کوه اندوهیم از سنگینی پای طلب نالهٔ خوابیده می دانیم بر سر تیغ را طبع سرکش ناکجا تقلید همواری کند سخت دشوار است دادن آب گوهر تیغ را از هنر آیینهٔ مقدار هرکس روشن است رشتهٔ شمع است بیدل موج جوهرتیغ را بیدل دهلوی