بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۸: حسابی نیست با وحشت جنونکامل ما را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
حسابی نیست با وحشت جنون کامل ما را مگرلیلی به دوش جلوه بندد محمل ما را محبت بسکه بوداز جلوه مشتاقان این محفل به تعمیرنگه چون شمع برد آب وگل ما را ندارد گردن تسلیم بیش از سایهٔ مویی عبث بر ما تنک کردند تیغ قاتل ما را غبار احتیاج امواج دریا خشک می سازد عیارکم مگیرید آبروی سایل ما را صفای دل به حیرت بست نقش پردهٔ هستی فروغ شمع کام اژدها شد محفل ما را ادبگاه وفا آنگه برافشانی، چه ننگ است این تپیدن خاک بر سرکرد آخر بسمل ما را دل از سعی امل بر وضع آرامیده می لرزد مبادا دوربینی جاده سازد منزل ما را شکست آرزو زین بیش نتوان درگره بستن گرانجانی ز هر سو بر دل ما زد دل ما را ز خشکیهای وضع عافیت تر می شود همت عرق ای کاش در دریا نشاند ساحل ما را تمیز از سایه ممکن نیست فرق دود بردارد به روی شعله گر پاشی غبارکاهل ما را حباب پوچ از آب گهر امیدها دارد خداوندا به حق دل ببخشا بیدل ما را بیدل دهلوی