قصاب کاشانی
غزلیات
شمارهٔ ۳۰۹: به خود چند ای دل بیطاقت از افسانهها پیچی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به خود چند ای دل بی طاقت از افسانه ها پیچی چو موی دیده آتش هر زمان بر شانه ها پیچی گریبان لباس کعبه دل می توان گشتن چرا بر دست و پا چون دامن دیوانه ها پیچی برآید تا ز دستت مجلسی روشن کن از عارض چو دود شمع تا کی بر پر پروانه ها پیچی چو تار عنکبوت آخر در این ماتم سرا تا کی ز غفلت بر در و دیوار این ویرانه ها پیچی بجو راهی که تا از خویشتن بیرون نهی پا را به خود چون دود تا کی در درون خانه ها پیچی چو خم در گوشه گیری باش و ناپیدا بمان تا کی ز بی مغزی چو بوی باده در میخانه ها پیچی در این باغ جهان قصاب بیرون کن سر از جایی چو کرم تار تا کی خویش را در لانه ها پیچی قصاب کاشانی