قصاب کاشانی
غزلیات
شمارهٔ ۲۵۳: با آنکه در قلمرو هستی یگانهام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
با آنکه در قلمرو هستی یگانه ام بر گوش روزگار، گران چون فسانه ام نه دشمنم به پهلوی خود جا دهد نه دوست در آب همچو موج و در آتش زبانه ام هرجا که دام وا شود آنجا مجاورم هرجا خدنگ بال گشاید نشانه ام مشتاق پایمردی برق است خرمنم محتاج دستگیری مور است لانه ام چون ذرّه جانب وطنم بازگشت نیست آتش زده است عشق تو بر آشیانه ام جز شرح حال من نبود ورد عندلیب در نزد اهل دل غزل عاشقانه ام گه چون غبار همدم باد است هستیم گه چون حباب بر سر آب است خانه ام گاهی روم به آتش و گاهی شوم به آب القصه طفل پادو این کارخانه ام دل چاک گشت و دولت زلفش نداد دست قصاب داغ دار ز اقبال شانه ام قصاب کاشانی