قصاب کاشانی
غزلیات
شمارهٔ ۲۴۰: در هر دو جهان عاقل و فرزانه نباشم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در هر دو جهان عاقل و فرزانه نباشم گر آنکه گرفتار تو جانانه نباشم دل را ز فغان می کنم از درد تو خالی فریاد از آن روز که دیوانه نباشم بر گرد سرت گردم و جان باز بسوزم این ها نکنم پیش تو پروانه نباشم از خود نروم شام فراق تو که ترسم مهرت در دل کوبد و در خانه نباشم دارم به دل از داغ تو صد گنج نهان بیش از سیل حوادث ز چه ویرانه نباشم مردان همه جان در ره جانانه سپردند چون سر نسپارم ز چه مردانه نباشم سردار شده عشق و گر امروز شبیخون بر لشگر زلفت نزنم شانه نباشم درس دل و جان باختن از عشق گرفتم ناگوش بر آواز هر افسانه نباشم قصاب در اول به غمش دست اخوت دادم که در این مرحله بیگانه نباشم قصاب کاشانی