قصاب کاشانی
غزلیات
شمارهٔ ۲۳۸: ای خوش آن روز که از خواب گران برخیزم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای خوش آن روز که از خواب گران برخیزم به تمنای تو ای سرو روان برخیزم ای خوش آن دم که به تعظیم خدنگت از خاک سر قدم ساخته از جا چو نشان برخیزم پای برخاستنم نیست ز کوی تو مگر به مددکاری عشق تو ز جان برخیزم توشه ای کو که از این خانه نهم بیرون پای از پی چلّه از این روی کمان برخیزم در میان حائل عکس رخ دلدار منم می شود ظاهر اگر خود ز میان برخیزم ذره از پرتو خورشید سماعی دارد سزد از عکس تو گر رقص کنان برخیزد یاد آن لحظه که در آتش شوقت چو سپند افتم و باز ز جا نعره زنان برخیزم غیر تسلیم شدن چاره ندارم قصاب حکم یار است که من از سر جان برخیزم قصاب کاشانی