قصاب کاشانی
غزلیات
شمارهٔ ۲۳۱: من آن نخلم که چون در موسم حاصل ثمر ریزم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من آن نخلم که چون در موسم حاصل ثمر ریزم ز هر جانب به مژگان بر زمین آب گهر ریزم به طوفان می دهم در یک نفس بنیاد عالم را ز عشقت وای اگر سیلاب اشگ از چشم تر ریزم رسید آن تیر مژگان آن قدر ای ضعف مهلت ده که من از جوی رگ آبی به پای نیشتر ریزم نه پا دارم که بتوانم به گرد قامتش گردم نه دستی کز فراق آن صنم خاکی به سر ریزم من آن مرغ مصیبت دیده خاطر پریشانم که گر از آشیان پرواز گیرم بال و پر ریزم در این مهمان سرا آن میزبانم کز سیه بختی شود چون زهر اگر در کاسه مهمان شکر ریزم فلک کور است و من آهی غبارآلود می خواهم که گرد توتیا در دیده این بی بصر ریزم ز خود هر قسم طرحی ریختم قصاب شد باطل همان بهتر که من این طرح در خاک دگر ریزم قصاب کاشانی