اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۸۶۲: ترا گذاشته بودم که کار ساز شوی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ترا گذاشته بودم که کار ساز شوی چو کار ساخته باشی به خانه باز شوی به گرد خاطرت اکنون خود آن نمیگردد که هیچ پیش رفیقان خود فراز شوی ز دوستان که تو در شهر خود رها کردی گمان نبود که زینگونه بی نیاز شوی تو در دیار خود از خسروان مملکتی رهامکن که: به کلی اسیر آز شوی درین حدیقه بسی رازهای پنهانیست به کوش تا مگر از محرمان راز شوی زنیست صورت دنیا، مهل که دست طمع به دامن تو رساند، که بی نماز شوی حضور خلق نباشد ز فتنه ای خالی درین میانه سزد گر به احتراز شوی چو زاد آن مقر اینجا به دست باید کرد تو هیچ راه نیابی چو بی جواز شوی چو اوحدی ز جهان دست حرص کن کوته که وقت شد که در آن منزل دراز شوی اوحدی مراغه ای