اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۸۴۶: گر نخواهی که نظر با من درویش کنی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر نخواهی که نظر با من درویش کنی این توانی که به صد غصه دلم ریش کنی نکنی گوش به جایی که رود قصهٔ من مگر آن گوش که بر قول بداندیش کنی با چنان تیر و کمانی که ترا می بینم عزم داری که دلم را سپر خویش کنی از تو آن روز که امید وفایی دارم تو در آن روز بکوشی و جفا بیش کنی خلق بی زخم چو قربان غمت می گردند آن همه تیر چه محتاج که در کیش کنی؟ گر ترا دست به جور همه عالم برسد همه در کار من عاجز درویش کنی اوحدی چون ز لب لعل تو نوشی طلبد مویها بر تنش از محنت و غم نیش کنی اوحدی مراغه ای