اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۸۳۷: چه سود خاطر ما را به جانبت نگرانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه سود خاطر ما را به جانبت نگرانی؟ که ما ز عشق تو زار و تو عاشق دگرانی نشسته ام که بجویی مرا، خیال نگه کن مگر به روز بیاییم و گرنه کی تو بخوانی؟ ز دوری تو چنان گشته ام ضعیف و شکسته که گر ز دور ببینی مرا، تو باز ندانی تو آفتاب و من آن ذره ام ز پرتو مهرت که از دریچه درآیم، گرم ز کوچه برانی مرا به عشق تو دشمن چرا معاف ندارد؟ گناه چیست کسی را؟ محبتست و جوانی ز راه دور دویدم برت، ستیزه رها کن غریبم آید از آن رخ، که بر غریب دوانی اگر به کوی تو آییم ساعتی به تماشا سبک مدو به شکایت، که میبرم گرانی بدین صفت که من آویختم به چنبر زلفت اگر دو هفته بمانم ز چنبرم نرهانی چو بر سفینهٔ دل نقش صورت تو نبشتم بسان صورت پاک تو پر شدم ز معانی به پیش دوست دریغا! که قدر خاک ندارد حدیث من، که چو آبی همی رود ز روانی شکسته شد تنت، ای اوحدی، ز بار غم او نگفتمت: ز پی او مرو،که زود بمانی؟ اوحدی مراغه ای