اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۷۷۲: جان را ستیزهٔ تو ندارد نهایتی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جان را ستیزهٔ تو ندارد نهایتی خوبان جفا کنند ولی تا به غایتی سنگین دلی، و گرنه چنین درد سینه سوز در سینهٔ تو نیز بکردی سرایتی دارم شکایت از تو، ولی منع میکند حسن وفا که: باز نمایم شکایتی روی زمین چو قصهٔ فرهاد کوهکن پر شد حکایت من و شیرین حکایتی! خود چیست کشتن چو منی؟ کاهلی ز تست تا هر زمان مرا بنسوزی ولایتی از گفت و گوی دشمن بسیار باک نیست گر باشدم ز لطف تو اندک حمایتی زان زلف کافرانه مرنج، اوحدی، دگر کز کافری بدیع نباشد جنایتی اوحدی مراغه ای