اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۷۷۰: گر تو سری میکشی تا نکنی آشتی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر تو سری میکشی تا نکنی آشتی ما ز تو سرکش تریم،پس تو چه پنداشتی؟ ما دل صد آشنا بهر تو بگذاشتیم ای که ز بیگانگی هیچ بنگذاشتی با تو چه سودی نداشت صلح، به جنگ آمدیم کار چو مشکل شود جنگ به از آشتی شاخ ستم کشته ای، بار جفایی بچین هم تو توانی درود تخم که خود کاشتی دوش فرستاده ای: کز تو ندارم خبر خود بنگویی که: تو از که خبر داشتی؟ با دگران مر ترا هر چه میسر نشد از غم و رنج و جفا بر دلم انباشتی شغل تو گر خواجگیست، در پی آن روز، که هست کار من و اوحدی رندی و ناداشتی اوحدی مراغه ای