اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۷۰۶: شب شد، به مستان اندکی تریاک بیداری بده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شب شد، به مستان اندکی تریاک بیداری بده رندان سیکی خواره را گر ساغری داری، بده زین حرفهای لاله گون چون لاله میسوزد دلم روی تو ما را لاله بس، ممزوج گلناری بده اکنون که آب از کار شد، بر خیز و آب کار کن بی کار منشین، ای پسر، آن بادهٔ کاری بده امشب که در دیر آمدم، زنار باید بر میان ای یار ترسا، حلقه ای زان یار زناری بده مستی و مستوری بهم نیکو نباشد، دلبرا یا پیش مستان کم نشین، یا ترک هشیاری بده سالیست تا من بوسه ای زان لب تمنی میکنم اکنون چو فرصت یافتم، عذرش چه می آری؟ بده دانم نیاری کام دل پیش رقیبان دادنم دشنام، باری، پیش تو سهلست، می یاری، بده جانا، ز خوی تند خود، چون بی گناهم، هر نفس صد بار بر دل می نهی، یک بوسه سر باری بده از هر دو گیتی اوحدی چون عاشق زار تو شد یا قصد آزارش مکن، یا ترک بیزاری بده اوحدی مراغه ای