اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۶۶۶: گر صبر و زر بودی مرا، کارم چو زر میشد ز تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر صبر و زر بودی مرا، کارم چو زر می شد ز تو بی صبرم، ارنه کار من نوعی دگر می شد ز تو زان روی همچون مشتری گر پرده برمی داشتی روی زمین پر زهره و شمس و قمر می شد ز تو پس بی نشان افتاده ای، ورنه پس از چندین طلب روزی من دل خسته را آخر خبر می شد ز تو بر یاد داری: کز غمت شبها به تنهایی مرا هم سینه پر می شد ز غم، هم دیده تر می شد ز تو؟ زان جام لعلت گه گهی می ریز آبی بر جگر دل خسته ای، کش سالها خون در جگر می شد ز تو گر روز می کردم شبی با رویت اندر خلوتی شب روز می گشت از رخت، شامم سحر می شد ز تو ور بی رقیبان ساعتی نزدیک ما می آمدی ایوان ما پر شاهد و شمع و شکر می شد ز تو لیلی اگر واقف شدی از ما چو مجنون، هر نفس آشفته تر می شد ز من، دیوانه تر می شد ز تو گر چرخ گردان داشتی در دل ز مهرت ذره ای کارش چو کار اوحدی زیر و زبر می شد ز تو اوحدی مراغه ای