اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۶۵۷: من از مادری زادم که پارم پدر بود او
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من از مادری زادم که پارم پدر بود او شدم خاک آن پایی کزین پیش سر بود او ز عالم همی جستم نشان دل آرایش چو عالم شدم بر وی ز عالم به در بود او از آن راه بین گشتم که هر جا رخ آوردم دلم را دلیل ره، مرا راهبر بود او ز خاطرت نرفت آن نقش و از دل نشد خالی کجا رفتی از خاطر؟ که نقش حجر بود او قمروار حالم ار کمابیش بود چندی شد امسال شمس آن مه، که عمری قمر بود او ز بس قطره باران که فیضش فراهم زد چو دریا شد آن آبی، که وقتی شمر بود او من آن نقد عرضی، کش درین فرش بنهفتم نه از خاک شد تیره، نه ازنم، که زر بود او نه عقلم بسی گفتی، مکن یاد او دیگر؟ که اندر طریق ما عجب بی خبر بود او! مجوی اوحدی را تو ز من کندر آن ساعت که من بار می بستم، به جانبی دگر بود او اوحدی مراغه ای