اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۶۴۷: دوست با کاروان کن فیکون
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوست با کاروان کن فیکون آمد از شهر لامکان بیرون عور گشت از لباس بی چونی باز پوشید کسوت چه و چون گه بر آمد به صورت لیلی گه در آمد به دیدهٔ مجنون گاه مشهور شد به آیت نور گاه مذکور شد به سورهٔ نون چون به آب و زمین او بر رست ریشه و بیخهای گوناگون پیش کافور و زنجبیل نهاد عسل و تین و روغن و زیتون می سرشت این چهار جنس بهم مدتی چون تمام شد معجون دردها را درو نهاد دوا زهرها را ازو نبشت افسون اوحدی شربتی از آن بچشید گشت دیوانه والجنون فنون اوحدی مراغه ای