اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۵۷۹: چون ساعدت مساعد آنست رشتهایم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون ساعدت مساعد آنست رشته ایم در خون خود، که عاشق آن دست گشته ایم در خاک کوی خود دل ما را بجوی نیک کو را به آب دیدهٔ خونین سرشته ایم گرمان بخوان وصل نخوانی شبی، بخوان خط به خون که روز فراقت نبشته ایم بی خار محنتی نگذارد زمین دل تخم محبت تو، که در سینه کشته ایم تا دفتر خیال تو در پیش چشم ماست طومار فکر این دگران در نوشته ایم ما را مبصران به نزاری ز موی تو فرقی نمی کنند، که باریک رشته ایم بگذاشتیم قصه، تمنای ما ز تو کمتر ز بوسه ای نبود، گر فرشته ایم دل بسته ایم، در سر زلف تو گر چه خلق پنداشتند کز سر آن در گذشته ایم وقتی ز اوحدی اثری بود پیش ما اکنون ز اوحدی اثری هم نهشته ایم با ما رقیب سرد تو گر گرمییی کند از دودمان چه غم؟ که به آتش سرشته ایم اوحدی مراغه ای