اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۵۶۷: ای نرگست به شوخی صدبار خورده خونم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای نرگست به شوخی صدبار خورده خونم بر من ترحمی کن،بنگر: که بی تو چونم؟ غافل شدی ز حالم، با آنکه دور بینی عاجز شدم ز دستت، با آنکه ذوفنونم تریاک زهر خوبان سیمست و من ندارم درمان درد عاشق صبرست و من زبونم هر کس گرفت با خویش از ظاهرم قیاسی بگذار تا ندانند احوال اندرونم گر خون خود بریزم صدبار در غم تو دانم که: بار دیگر رخصت دهی به خونم دل خواستی تو از من، تشریف ده زمانی گر جان دریغ بینی، از عاشقان دونم از بس فسون که کردم افسانه شد دل من خود در تو نیست گیرا افسانه و فسونم میم دهان خود را از من نهان چه کردی؟ باری، نگاه می کن در قامت چو نونم گر اوحدی سکونی دارد، صبور باشد من چون کنم صبوری آخر؟ که بی سکونم اوحدی مراغه ای