اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۵۲۴: صد بار ز مهرت ار بمیرم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صد بار ز مهرت ار بمیرم یک ذره دل از تو بر نگیرم از شهرم اگر برون کنی سهل بیرون مگذار از ضمیرم از من نسزد شکایت تو گر خار نهی و گر حریرم ای کاج! مرا نسوختی هجر دانند که بندهٔ اسیرم یاد از تن همچو شیرش، ای دل کم کن، که نه یوز این پنیرم من نشکنم این خمار هرگز کز عشق سرشته شد خمیرم چون درد تو نیست هیچ دردی زان هیچ دوا نمی پذیرم بر گور من ار گذر کنی تو برخیزم و دامنت بگیرم دوشم به فلک رسید ناله و امروز به چرخ شد نفیرم گر پیر شود سرم چه سودست؟ چون دل نشود مرید پیرم حال دل من بکس مگویید کین نامه غلط کند دبیرم از مهر تو بست چرخ نقشم با عشق تو داد دایه شیرم بگذار به محنت اوحدی را گو من ز محبتت بمیرم اوحدی مراغه ای