اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۵۰۸: به یک نظر چو ببردی دل زبون ز برم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به یک نظر چو ببردی دل زبون ز برم چرا به دیدهٔ رحمت نمی کنی نظرم؟ به تن ز پیش تو دورم، ولی دلم بر تست نگاه دار دلم را، که سوختی جگرم روا مدار که: با دشمنان من شب و روز تو جام بر لب و من بی لب تو جامه درم بدان صفت زده ای خیمه بر دلم شب و روز که سال و ماه تو گویی به خیمهٔ تو درم ز هر چه خلق بگویند و هر سخن که رود به جز حدیث تو چیزی نمی کند اثرم به ترک آینه گفتم چو عاشق تو شدم ز بیم آنکه مبادا به خویشتن نگرم شنیده ام که: ترا با شکستگان کاریست بدان نشاط و هوس دم بدم شکسته ترم خیال بود که: وقتی به رغم بدگویان شب فراق به پرسش در آمدی ز درم کنون ز نیمه ره او نیز باز می گردد که راه سیل گرفتست از آب چشم ترم چه جور ازین بتر آخر؟ که از برای یکی به پیش تیر جفای هزار کس سپرم دلت ببخشد و بر حال من نبخشی تو ز آه اوحدی ار بشنوی شبی خبرم اوحدی مراغه ای